
دوست دامپزشکی از خاطراتش چنین بازگو میکرد : روزی با یکی از همکاران بسیار قوی هیکل اداره کشاورزی برای اِعمال لقاح مصنوعی به روستایی در اطراف اهر رفته بودیم . داخل خانه و سپس طویله مورد نظر شدیم . صاحب خانه رو به ما کرده و با دست اشاره کرد : آنجا یک میخ طویله به ستون وصل است . کت و شلوار و لباس زیرتان را میتوانید به آن آویزان کنید . و اضافه کرد : برایتان فانوس می آورم و شما میتوانید کلون در ِ طویله را از پشت بندازید !
7 نظرات:
خیلی بامزه بود.
چه روستایی روشن فکری!
خب بعد چی شد؟!!
funny!!
اسمشو چی گذاشتین؟
بسیار عالی بود
سلام صادق خان . خیلی خیلی جالب بود . همیشه برام سوال بود که چطور این کار رو میکنن و چقدر وقت و حوصله دارن . پس یه سایت بوده که این کار ها رو میکرده . راستی اون قضیه هم کماکان دارم روش کار میکنم . نمیدونم چرا همه اش آخر کار ارور میده . با انواع و اقسام وی پی ان ها دارم امتحانش میکنم
با درود و سپاس فراوان : شهرام
ارسال یک نظر