48


خیلی وقت بود که به رنگ کت و شلوار پدرم عادت کرده بودم . وقتی عوضش کرد . دیگر اون بابای سابق ام نبود . پدرم در محیط کت و شلوار تازه اش داشت زندگی میکرد و من در به در
دنبال بابایم میگشتم .
Share |

4 نظرات:

حسین. امیریه گفت...

دوست عزیز از پیام پر از مهرت و همدردیت با تمام وجود سپاسگذارم.
شاد باشی

نسیم گفت...

ما همیشه به رنگها عادت میکنیم

mahdi گفت...

bah bah hal mikonam vagti shoma mashin o savar shode va ba ehsasate khas ranandegi mikonid

فنچ گفت...

سلام.
و بسی مایه مباهاته که مطلب منو خوندین و نظر دادین. ممنونم. راستش از وبلاگ و نوشته هاوتن خوشم اومد. بازم میام!:)

ارسال یک نظر